مهربان دوست عزيز سلام

گاهي پستها نيازي به داشتن قسمت نظرخواهي ندارن. تسليتها و يا پيامها.

در فكرتان هستم و اشعار شما رو ميخونم.

خداوند مهربان ذهني روشنتر و قلبي نورانيتر به شما هديه دهد.

حق نگه دارتان

دوست خوبم بعضي چيزها نيازي به توضيح ندارد اين مطالب هم فقط يك جور يادآوري بود همين...بههرحال ممنون از توجه تون شاد باشيد

در ضمن از اين شعر زيبايي كه نوشتين بسيار خوشم اومد ....

با سلام و عرض ادب
محسن جان شعر قشنگ تون خوندم نشون ميده که هم وزن و هم قافيه و هم اصول کلاسيک رو به خوبي مي شناسين و هم به درستي به کار گرفتين ولي مي دونين که شعر رسيدن به کمال و معرفتي هست که تلاش زيادي مي خواد و به قولي هر دم از باغ بري مي رسد آشنايي با اصول لازمه اما کافي نيست نگرش هاي زباني خصوصا زبان و قواعد معاصر بسط تخيلي و حسي و با کشف هاي تازه و ...مورادي هستن که با پرداختن به اونا غناي ديگه اي به شعر تون ميدين
در کل دست مريزاد و هميشه شاعر باشين

سلام

مثل هميشه زيبا بود .

يک دنيا ممنون

مهربان محسن بزرگوار سلام

ابتدا بگم كه بعد از مدتي يك شعر با وزن و قافيه زيبا ديدم.اينگونه كارها مايه دلگرمي دوستان خواهد بود.اميدوارم كارهاي بيشتري از شما بر ياد وخاطرم بماند.خداوند به هنر شما بركت عنايت فرمايد.

در مورد سر نزدن بايد بگم بخاطر مشغله كاري بود. كه حتي موفق به اپ جديد نشدم.

نوشتن براي يك سايت و وبلاگ ديگر هم بغير از وبلاگ خودم زمان بر است.

مهرتان پايدار

با سلام به شما اخوي گلم..

واقعا شرمندم...

يه مدتيه سرم خيلي شلوغ شده... حتي وبلاگم رو هفته اي آپ مي کنم...

واقعا معذرت مي خوام.

اميدوارم منو ببخشي....

سلام بر جناب بيات گرامي

با پوزش از اينكه نتوانستم به وبلاگ ارزشمند شما سر بزنم

گفتمت تير كامنتت به دل خسته نشست

شعر بسيار زيبايي است

واقعا به دلم نشست

متشكرم از اينكه خبرم كرديد

با احترام

جوشقاني

ضمنا يكي از حرفها در آدرس وبلاگتان حذف شده است لطفا اصلاح فرمائيد.

گره از زلف خم اندر خم دلبر واشد

شاهد پير چو عشاق جوان رسوا شد

قطره باد زجام کرمت نوشيدم

جام از موج غمت همقدم دريا شد

قصه دوست رها کن که در انديشه او

آتشي ريخت به جانم که روان آساشد

مژده وصل به رندان خرابات رسيد

ناگهان غلغله ورقص طرب بر پا شد

آتشي را که ز عشقش به دل و جانم زد

جانم از خويش گذر کردو خليل آسا شد

عرض سلام و ارادت خدمت شما عزيز بزرگوار

ممنون از حضور سبزتان

سروده بسيار زيبايي بود.آرزومن سلامت و سعادت روزافزون براي شما بزرگوار مي باشم.

سلام مجدد
زبان شعرتان زبان شعر امروز نيست. بلکه زبان شعر کلاسيک بر اين شعر چيرگي دارد.شعر امروز زباني امروزي ،دغدغه ها و نگاه امروزي مي طلبد.نگاه همان نگاه کلاسيک و کلي است.در قافيه و رديف هم نو آوري نمي بينيم. به کار بردن کلماتي چون:ار - ز - نگه - پي - به(بهتر) و...به شعر فضايي آرکائيک و قديمي داده است.پيشنهاد مي کنم شعر کساني چون محمدعلي بهمني - حسين منزوي - محمد سعيد ميرزايي- سيدمهدي موسوي و...مطالعه کنيد.پر حرفي مرا ببخشيد و باز هم از اين همه پر حرفي عذر مي خواهم. من که مخلص دوست بزرگواري چون شما هستم.
شاد و سربلند(نظر خصوصي است)

سلام دوست عزيز!
ممنون از دعوتتان
شعر زيبايي است .لذت بردم.

سلام صميمي همدل..جناب بيات

غزل دلنشين وتغزلي زيبا بود

ومن با توانايي هايي كه در شما سراغ دارم..حتما در شعر هاي آينده تعبيرات ومفاهيمي با زبان وانديشه هاي تازه تري خواهيد سرود
..........
سلامي چوبوي خوش آشنايي
...................
چقدر ساده ومعطر وصميمي به خلوت تنهاييم آمدي..ودل تشنه ام را به چشمه ي دل مهربانت گره زدي...قلم وقدمت هميشه ي ايام سبز...دوستيت پايدار
در کلبه ام بهار شکوفا خوش آمدي
اي گل بباغ خاطره ي ما خوش آمدي
زيباترين... ترانه ي..... پيوند دوستي
اي قاصدک به خلوتم اينجا خوش آمدي