غاري يک نفره ام
در طبقه ي دوم آپارتماني
در محله اي شلوغ
صبح ها
بيرون مي زنم از خودم
دنبال کوهي
که جا براي غاري يک نفره داشته باشد
شب ها
بر مي گردم به خودم
آتش روشن مي کنم
و روي ديواره هايم
طرحي مي کشم
از معشوقه اي
که ندارم
مثلا
من به اين ميگم سپيد
شما بهش ميگين نثر؟
به نظر من نثر نيست
وزن دروني يا چيزي که ديگران بهش ميگن وزن جانبي داره
شعر سپيد مسئله ي ثابت شده ايه
شايد چيزي که من تو وب گذاشتم شعر سپيد نباشه اما يه جستجوي کوتاهي تو نت بکنين نمونه هاي خوبي از سپيد ميبينين
که البته شباهتي به شعر نيمايي نداره
وزن هم اونطوري که شما ميشناسين نداره