در این کشاکش ظلمت و نور حیرانم
چرا به پیکر این نور تیره پوشانم
ز دست بی خردانی که خالی از عقلند
کجا فغان بکنم من کجا نمی دانم
چوجای قوه ی عقلت نشست کبروغرور
تعصبی و تحجر گرا شوی جانم
کجای دین پیمبر به این دو مربوط است
بگو مکارم اخلاق مصطفی خوانم
مگر خوارج دوران به غیر فکر شماست
به اسلحه ی جدیدی که خوب می دانم
شما که منطقتان غیر ازاین نباشد هیچ
اگر مخالف مایی نگو مسلمانم
خدا کند که بیایی دگر بس است آقا
نگر دگر که نمانده رمق به این جانم
چقدر ناله و افغان چقدر جنگ و جدل
برای اینکه بگویم مگر نه انسانم
چقدر زخم زبانها به جان خرد آصف
خدا گواه غمم هست خوب می دانم