هیچکس از اشک شب هنگام من آگاه نیست
هیچ جایی مَحرم نجوای من چون چاه نیست
بس که بی مهری رود در حقّ حق گویان شهر
کم شود بینی کسی در این سرا گمراه نیست
حق میان باطل و باطل میان حق گُم است
عالِم حق بین چرا ساکت بُود این راه نیست
غم اگر تنها یکی بود آن نمی گفتم ولی
سیل غم آسای این نابخردان جانکاه نیست!
جمله عالم کافر و مرتد منافق فتنه گر
خود بگوئید این تفکر جانِ من بَدخواه نیست!
در همه ادوار تاریخ وطن حق پیشه گان
با وجود رنج گفتند حاکمان این راه نیست
منتقد دشمن نباشد دشمن این افراطی است
چشم بگشائید آخر شب بدون ماه نیست
ای منافق آصفِ مرتد تو هم در فتنه ای
این جوابم باشد آخر سینه ی حق خواه نیست
با سلام خدمت تمامی دوستانی که در این مدّت ابراز لطف کردند و به کلبه ی مجازی من پانهادندو با نظراتشان من را مورد نقد و عنایت قرار دادند.این پست کمی متفاوت از پست های قبلی است ،هم از نظر مضمون و محتوای شعر و هم از نظر انگیزه ای که مرا وادار به گذاشتن این شعر در این شرایط کرده است.
این شعر تارخ غریب و دوری ندارد و بی ربط نسبت به وقایع اخیر میهن نیست.متاسفانه در آستانه سی امین سالگرد انقلاب شاهد بروز اختلافاتی داخلی هستیم که عدّه ای که خود بحران آفرینی کردند و بعد مدیریت بحران ،در راس اداره ی امور اساسی کشورند و از هر شرایطی برای ضربه زدن وحذف رقیب استفاده می کنند.
اینان نه تنها رقیب سیاسی،بلکه رفیق سیاسی ای که هم نظر و مرام ایشان نیست را بر نمی تابند و جز خود کسی را ولایی ،انقلابی و بعضا مسلمان نمی دانند و حتی هم طیف های منتقد خود را نیز مصون از حذف نمی دانند.صدا و سیمای ملی عملا ابزاری یک طرفه در دست شان است تا هر آنچه خوراک فکری لازم برای اداره ی امور است را به مخاطب عرضه کند و هرگونه که می خواهد تفسیر قانون ،تاریخ و اسلام کند.اینان دستی متبحر در دشمن سازی دارند و به گونه ای عجیب منتقد و دوست را به معاند تبدیل می کنند.
نمی دانم از کجا شروع کنم و کدامین حرفم را که چون بغضی فرخورده است را بیان کنم.زبان نالیدن ما شاعرها هم شعر است،این نکات را از آنجا می گویم که بعضی یک طرفه به قاضی نروند و قصاص قبل از جنایت نکنند که شاعراین این ابیات یک منتقد غیر مسلمان و یک منافق سلطنت طلب است.
خیر ،شاعر این ابیات هم مسلمان است و هم به نظام اسلامی و امام شهیدان(ره) وفادار،نه اصلاح طلب است و نه اصولگرا،و تنها مانند خیلی های دیگر ناراحت که چرا چنین شده ایم که برای گفتن دو کلام حرف ساده ،اول باید برادری مان را ثابت کنیم!
خیلی حرف برای گفتن دارم ...