گر بگویم که خیالش به سرم فتاده چندی
طرفی قرار دل آید و بس نیازمندی
گر نگویم که رخش خانه به غم خانه بکرده
آتش عشق بسوزد همه قلب آزمندی
من در این راه دو صد شاخه گرفتار بلایم
یاربم راهنمایی بنما از این گزندی
چشم دیدن نبود در کف اقبال وجودم
که نگاهی بکنم ژرف به موهای کمندی
پای رفتن طرفش نیست به راهی که بپویم
طرف خانه مقصود چو آهو و سمندی
بهر ابراز ارادت به وجود یار نازم
نبود لسان گفتن به سلام و جمله پندی
ساقی ام گفت نگه دار تو عزمت که بشارت
شاید از جانب یارت برسد بخت بلندی
11/2/1387 - محسن بیات