وبلاگ شخصی محسن بیات( اشعار من )
| ||
سلام سال نو مبارک؛ برای همه دوستان آرزوی سالی نیکو، همراه با سلامتی و موفقیت دارم. سال 92 با همه اتفاقات خوب و بدش گذشت. هرچند برای من به واقع سالی متلاطم بود. اما همواره رشته هایی از ناخوش بودن به عنوان بخشی از جریان زندگی هست و باید پذیرفت و به پند حضرت سعدی(علیه الرحمه) دل داد که: "به آنچه می گذرد دل مَنه که دجله بسی
گَرت ز دست برآید چو نخل باش کریم 9 بهمن (پس از قریب به 4 ماه تأخیر اجباری از سوی یکی از مدیران دانشگاه به سبب نامشخص) از پایان نامه ام با نمره درجه عالی دفاع کردم. باید در اوایل آبان دفاع می کردم؛ ولی امان از لجاجت... . به هر حال با دانشگاه تسویه کردم و رسما دوران ارشد هم سپری شد. مهمترین رویداد سال گذشته ام خوب بود و خوشحالم. این دو عکس هم یادگار همان روز است که در آلبوم خاطراتم ثبت شد:
از راست: آقای دکتر نجفی ابرندآبادی(استاد محترم راهنما)، آقای دکتر ابراهیمی(استاد محترم مشاور)، آقای دکتر جعفری(استاد محترم داور)، خودم، پدرم، مادرم، برادرم؛ از راست: خانم رضوی، آقای دهنوی، برادرم، خودم، آقای احدی، آقای دکتر نجفی، آقای دکتر ابراهیمی، آقای دکتر جعفری؛ 16 اسفند آزمون دکتری دادم؛ منتظر نتیجه هستم و امید دارم جای خوب قبول بشم. در واقع الان بر سر یک دو راهی سرنوشت ساز هستم که در صورتی قبول شدن یا نشدن در آزمون، دو راه متفاوت در انتظارم هست. بدترین اتفاق سال، از دست دادن یکی از اعضای فامیل بود که در عین ناباوری از دنیا رفت. کسی که دوستش داشتم و انسان خوبی بود. درست در شب بلندترین شب سال، بدترین شب سال را سپری کردیم. یادش همواره زنده و گرامی. اما دور شدن از فضای شعر و به قول شعرا خزان زدگی طبع شعری، از تلخ ترین وقایع سالم بود و هست؛ در اواخر سال هم یک دیدار جالب با یک پیرمرد دستفروش و روشن ضمیر داشتم. پیرمردی که در یکی از میادین شهر تهران، بساط کلاه و لیف و کیسه و ... دارد. در عین سادگی و سادگی، بسیار دوست داشتنی و خوش بیان و نیک رفتار. چند دقیقه ای از گوشه ای فقط نگاهش کردم. بعد رفتم جلو و چون کسی کنارش بود با اشاره از او خواستم کمی از وقتش را به من بدهد. درباره چیزی از او سوال داشتم که فهمیدم از اساس باطل و دروغ بوده. اما نکته خوب ماجرا این بود که مردم او را دوست داشتند و به او اعتماد تمام؛ برخی پیش او مایحتاجی را می گذاشتند و او بین مستمندان در خفا تقسیم می کرد. تهران همیشه از این جور انسان های شریف داشته و خوشحالم که با یکی از این خوب ها در آخرین روزهای سال آشنا و همکلام شدم. برای دوستان آرزوی سلامتی دارم؛ آرزو می کنم همراه با تغییر فصل و خلاصی از زمستان، در باطن خود هم زمستان را بهاری کنیم و خوی بهاری و نوشدن به سوی خوبی بگیریم. این ایام تنها بهانه ای برای تغییر لباس و شکل زندگی و تظاهر به خوبی و نوشدن نیست؛ کاش به واقع خوب شویم. هر چند به گفته سعدی: بر زمستان صبر باید طالب نوروز را... و باید تا فهم موضوع صبر کرد. اما باز هم به گفته سعدی: هر گیاهی که به نوروز نجنبد حطب است... دعام کنید؛ یا حق... [ یکشنبه 93/1/3 ] [ 12:0 صبح ] [ محسن بیات ]
|